شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط
ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا صورتت قرصقمرزلف سیاهت یلـدا
نـور بـاران شده از یـمن قـدومت دنـیا جای داردکه پس ازرؤیت رویت فردا
نـزند سـررخ خـورشـید بهدنـیا پسرم
گـل عـالـم بـسـرشـتـنـد ز پـیـمـانـۀ تـو هـمۀ خـلـق به طـوف تووپـروانـهتو
عقل مجنون تو مجـنون شده دیوانه تو چشم واکردی و شد عمق دلم خانۀ تو
بیسـبب نیست شـدی لـیـلیِلـیلا پسرم
طاق ابروی تو چون قرص قمر میبینم زلف تو در کـف اربـاب هـنر میبـینم
لعل شـیـرین تو برتـر زشکـر میبینم حُسن وزیبـایی تو از همه سرمیبینم
محوسیـمای تـوأم یوسف زهـرا پسرم
نیست در کون ومکان مثل تو زیبا پسریروز خورشید وشب ازقرص قمر ماه تری وقت میلاد توسرداد خروس سحـری با چنین جلوه دل ازحوروملکهم ببری چشم بد دورازاین صورت زیبا پسرم
نفست معجزهگر چون دم عیساست علی دست تو دست الهی یـدبیضاست علی
قد تو صورتی از گلشن طاهاست علی اینهمه حُسن که داری تومعماست علی تو خـلـیلی و کـلـیـمی و مسـیـحا پسرم
باش تادردل شب جـلـوۀ مـاهم بشوی باش تا درهـمهجا نـور نگـاهم بشوی
باش در روز بلا پشت و پـناهم بشوی توعـلی باش که سـردار سپاهم بشوی
تیغ عـدلی که رسیـدی توزبالا پـسرم
در تـو هـر پـنـج تـن آلعــبـا را دیـدم وقـت رفـتن زقـفـا شـیـرخـدا را دیدم یکحرم پشت سرت دست دعا را دیدم دشت تا دشـت تورا کـربـبـلا را دیـدم
وجـنـاتت شـده بـرخـلـق مـعـمـا پسرم
میبـرد ازهمه دل شـبه پیـمـبرشدنت جـذبۀ عـشق شده این علیاکبر شدنت چه جلالیست علی هیبت و حیدر شدنتچه شکوهیست امیر ویل لشگر شدنت بردهای هـوش همه اهل حرم راپسرم
کام توخـشکتر از خـاک بلا میبیـنم مـرکـبت راوسـط خـصم رهـا میبینم
هر کجا مینگـرم جـسم تو را میبیـنم ارباً اربـا بـدنت در هـمـهجا میبـیـنـم کمرم خم شد وماندم تک وتنها پسرم